آماده‌باش شهرداری برای مواجهه با سیلاب احتمالی در مشهد (۲۶ اردیبهشت ۱۴٠۴) وضعیت قرمز آلودگی هوا در مشهد (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) اعضای جدید هیئت‌مدیره شرکت آبادگران معرفی شدند در ستایش حکیم توس؛ نگاهی به تازه‌ترین کتاب‌ها درباره فردوسی و شاهنامه رویداد تولید پوستر و اکران شهری «برای خدمت» در مشهد برگزار شد + فیلم مسیرهای ویژه گردشگری در مشهد راه‌اندازی می‌شود شهردار مشهد مقدس: شهر مشهد رتبه سوم هوشمندسازی را در منطقه غرب آسیا و اوراسیا دارد + فیلم تنش ترافیکی در خیابان شهدای سلامت مشهد | اینجا پارک دوبله ظاهراً ممنوع نیست! تلاش شبانه‌روزی سازمان عمران شهرداری مشهد برای اتمام ۵ کلان‌پروژه شاخص شهر سامان‌دهی املاک قولنامه‌ای در مشهد، گامی حیاتی در توسعه متوازن شهر اجرای آزمایشی طرح پیشگیری از بیماری با فناوری هوش مصنوعی در مشهد | افزایش پوشش بیمه ناباروری تا ۷۰ درصد در خراسان رضوی به نام مادر، به یاد پسر | روایتی از دیدار صمیمانه بانوان رسانه‌ای مشهد با مادر شهید آیت‌الله رئیسی واکنش پلیس به فعالیت اقتصادی بابک زنجانی کیفیت هوای مشهد همچنان در آستانه وضعیت هشدار (۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) درباره کوچه‌ای در خیابان هاشمی نژاد مشهد | سرگذشت باغی که کوچه شد جزئیات تعریض بزرگراه آزادی مشهد، حدفاصل بولوار سجاد تا میدان استقلال (۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) میدان شهید کاوه مشهد چهارراه شد (۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) افزایش ۳ برابری تولید آسفالت از سوی سازمان عمران شهرداری مشهد در سال ۱۴۰۳ سرمایه‌گذاری ۲۶‌هزار‌میلیاردی برای توسعه زیرساخت‌های مشاغل شهری مشهد
سرخط خبرها

دویدن با« دکتر ماریو» در خیابان حسرت ها

  • کد خبر: ۱۲۱۳۰۴
  • ۲۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۰
دویدن با« دکتر ماریو» در خیابان حسرت ها
سلمان نظافت یزدی - شاعر و روزنامه نگار

چند پله را که می رفتی پایین، از همه چیز چربی می چکید. چند میز و صندلی چرک مُرد و چربی گرفته و آدم هایی که از شلوغی خیابانی که من نامش را گذاشته بودم، «خیابان حسرت ها» ،عبور کرده بودند و خودشان را رسانده بودند به کوچه ای پرماجرا. من چیزی از آن کوچه در خاطرم نیست، آن کوچه با تصویری دیگر در ذهنم ثبت شده است.

همه آدم ها از کارمندهای بانک های پرشمار « خیابان حسرت ها»، دست فروش های سراب تا قاب سازها و مهرسازهای کوچه و زائران خسته یا تازه به مشهد رسیده، از سرما و گرما پناه آورده بودند به دو سیخ کوبیده و گوجه و نان تازه سنگکِ کبابی خسروی در کوچه شاهین فر.

کبابی خسروی اگرچه در کوچه شاهین فر بود اما من در خیابان دیگری ثبتش کرده ام، آن خیابان همان خیابان حسرت ها، خیابان سعدی بود با ویترین های پر زرق وبرقی که کشتی گیران و فوتبالیست ها را رنگی و سیاه وسفید نشان می داد و می شد ساعت ها به رنگ های زمین چمن و لباس بازیکنان و شادی تماشاگران خیره شد.

بعدها با آمدن میکرو و سگا و پلی استیشن این حسرت عمیق تر شد. من زمان های زیادی را با «ماریو» در خیابان سعدی قارچ خورده ام یا به قدرت پای «روبرتو کارلوس» در فیفا ۹۹ خیره شده ام، من حتی با «سونیک» در کوچه هایی که سعدی را به مدرس می رساند، دویده ام.

یابان سعدی با دوچرخه فروشی شروع می شد و بعد می شد در «مهتاب» و کتاب فروشی هایش گم شد و عطر پیراشکی فروشی کنار پاساژ را تا شب تحمل کرد، اما این خوشی ها برای کودکان دردناک بود، گناه گریه کودکان دهه شصت و هفتاد مشهدی و حتی کودکان مسافر، بر گردن خیابان سعدی است. این گریه ها همان گریه هایی است که شیخ اجل خودش وصف کرده:

«هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید
وین گریه نه آبیست که آتش بنشاند»

سال هاست هر زمان به بهانه ای راهم می افتد به سعدی گوش تیز می کنم تا آن گریه ها را بشنوم. در کوچه شاهین فر بو می کشم تا عطر کباب کوبیده کودکی را دوباره حس کنم. کوبیده ای که دیگر هیچ زمان طعمش تکرار نشد، طعمی که مطمئن نیستم از ترکیب جادویی آن کبابی بود یا حس خوش بینی کودکانه.

کبابی خسروی مثل آدم های زیادی، سعدی غرق در ال ای دی های غول پیکر، ایکس باکس و پلی استیشن ۵ و ضبط هایی با صدای گوش کرکُن را ندید.

کبابی خسروی ابتدای زوال سلسله کاست ها و آغاز سلطنت سی دی برای همیشه مثل دودی از دودکش کبابی خارج شد و گم شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->